-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نفس سوخته شمع سر بالین من است مهر خاموشی من جام جهان بین من است
2 تیغ چون بید ز جان سختی من می لرزد موج بی بال وپر از لنگر تمکین من است
3 بر دلم گرد یتیمی چو گهر نیست گران عشرت روی زمین در دل غمگین من است
4 لنگر از خویش سرانجام دهد کشتی من پله خواب، گران از دل سنگین من است
5 حسن از تربیت عشق شود عالمسوز سرخی روی گل از نغمه رنگین من است
6 خواهد از نقش به نقاش رسانید مرا اتحادی که در آیینه حق بین من است
7 بحر از پنجه مرجان نپذیرد آرام ناصح از ساده دلی در پی تسکین من است
8 شده ام خانه دربسته ز حیرت صائب می خورد خون خود آن کس که سخن چین من است