1 رخنه در سنگ اگر از آه سحرگاه کنم نیست ممکن که اثر در دل در دل آن ماه کنم
2 به کشیدن دل خود چون تهی از آه کنم؟ نیست در دست من این رشته کوتاه کنم
3 می کند گریه تراوش از دل من بی خواست نیست در دست من این رشته که کوتاه کنم
4 چه فتاده است که از خانه نهم بیرون پای؟ من که چون چشم قناعت به پرکاه کنم
5 من که هر پاره دلم پیش بتی در گروست به چه دل بندگی حضرت الله کنم؟
6 در وطن شد به زر قلب برابر یوسف به چه امید برون من سر ازین چاه کنم؟
7 مرکز حلقه ماتم زدگانش سازم هر که را از غم جانکاه خود آگاه کنم
8 پرده نکهت گل، برگ نگردد صائب چون گره در دل صد پاره خود آه کنم؟
دیدگاهها **