-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر دو عالم یک قدم باشد به پای بیخودی ای هزاران خضر فرخ پی فدای بیخودی
2 بلبل هر بوستان و جغد هر ویرانه نیست در فضای عرش می پرد همای بیخودی
3 عقده دل را مبر سربسته با خود زیر خاک عرض کن بر ناخن مشکل گشای بیخودی
4 با لب پرخنده چون سوفار می آید برون غنچه پیکان ز باغ دلگشای بیخودی
5 بر سر هر موی خود صد کوه آهن بسته ای چون ترا از جا رباید کهربای بیخودی؟
6 یار کارافتاده را یاری هم از یاران بود باده می دارد چراغی پیش پای بیخودی
7 مدتی در تنگنای آب و گل گشتی بس است چند روزی هم سفر کن در فضای بیخودی
8 دانه ما رو سفید از گردش این آسیاست آه اگر از گردش افتد آسیای بیخودی
9 دیده مور آیدش ملک سلیمان در نظر چشم هر کس باز گردد در فضای بیخودی
10 این جواب آن غزل صائب که ملا گفته است ای سری و سروری ها خاک پای بیخودی