- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوشا سعادت آن دل که آب میگردد که شبنم آینه آفتاب میگردد
2 به آتشی است دل خونچکان من مایل که شسته روی به اشک کباب میگردد
3 مشو ز وقت ملاقات دوستان غافل که هر دعا که کنی مستجاب میگردد
4 اگرچه موی سفیدست تازیانه مرگ به چشم نرم تو رگهای خواب میگردد
5 نه از برای تماشاست کوچهگردی من ز بیم سوختن خود کباب میگردد
6 همان که در طلبش رفتهای ز خود بیرون درون خلوت دل بینقاب میگردد
7 فسانه میشمرد مست، شور محشر را کجا به چشم تو از ناله خواب میگردد؟
8 تپیدن دل ما صائب اختیاری نیست به تازیانه آتش، کباب میگردد