سیاهی از دل چون گلخن ما از صائب تبریزی غزل 3050

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

سیاهی از دل چون گلخن ما برنمی خیزد

1 سیاهی از دل چون گلخن ما برنمی خیزد چو داغ لاله دود از روزن ما برنمی خیزد

2 که با ما می تواند دعوی افتادگی کردن؟ که از افتادگی مو بر تن ما برنمی خیزد

3 نسازد دستبرد ابر هرگز خشک دریا را به افشردن تری از دامن ما برنمی خیزد

4 نشد از شرم عصیان آب گردد این دل سنگین به آتش بستگی از آهن ما برنمی خیزد

5 زما نتوان شنیدن شکوه ای از سینه صافیها غباری از زمین روشن ما برنمی خیزد

6 زگوهر دور نتوان ساختن گرد یتیمی را به افشاندن غبار از دامن ما بر نمی خیزد

7 نفس از سینه مجروح ما بیرون نمی آید زدلچسبی نسیم از گلشن ما برنمی خیزد

8 مجو آه از دل خرسند، ما آیینه طبعان را که دود از خانه بی روزن ما برنمی خیزد

9 به هم چون خوشه پیوسته است صائب دانه دلها که می سوزد که دود از خرمن ما برنمی خیزد؟

عکس نوشته
کامنت
comment