-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 سیاه روی عقیق از جدایی یمن است کبود چهره یوسف ز دوری وطن است
2 ز پرتو دل روشن چو شمع در فانوس همیشه خلوت من در میان انجمن است
3 ز تهمت است چه اندیشه پاکدامن را؟ که صبح صادق یوسف ز چاک پیرهن است
4 اگر حیات ابد خواهی از سخن مگذر که آب خضر نهان در سیاهی سخن است
5 ز مرگ، روز هنرور نمی شود تاریک که برق تیشه چراغ مزار کوهکن است
6 برون میار سر از کنج خامشی زنهار که در گداز بود شمع تا در انجمن است
7 سفینه اش به سلامت نمی رسد به کنار به چار موجه صحبت دلی که ممتحن است
8 ز بس که مرده دل افتاده ای نمی بینی که چهره تو ز موی سفید در کفن است
9 به آب خضر تسلی نمی شود صائب دهان سوخته جانی که تشنه سخن است