1 بیاکه عقده زکارجهان گشاد بهار بهشت سربه گریبان غنچه دادبهار
2 نهشت یک دل افسرده درقلمروخاک برات عیش به خلق ازشکوفه دادبهار
3 زخرمی درودیوارگلستان شدمست زهرگلی درمیخانه ای گشاد بهار
4 به روشنایی مهتاب گل نشد قانع چراغ لاله به هر رهگذرنهاد بهار
5 کشید دشنه برق ازنیان ابر برون به خرمن غم بی حاصلان فتادبهار
6 گشت آنکه زدی طبل رعد زیرگلیم صلای عیش به بانگ بلند داد بهار
7 برآر سرزگریبان خامشی صائب کنون که غنچه منقارها گشاد بهار
دیدگاهها **