-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 حذر کنید ز چشمی که آسمان گون است که همچو سبزه شمشیر تشنه خون است
2 ز گریه ای که به دامان دشت مجنون ریخت هنوز داغ لاله کشتی خون است
3 دل رمیده من گرد کاروان غزال جنون دوری من گردباد هامون است
4 ز مرگ، صولت دیوانگان نگردد کم که چشم شیر چراغ مزار مجنون است
5 ز شکر، جرأت اهل هوس فزون گردد زبان شکوه عشاق نعل وارون است
6 گرفته اند بر او همچو طوق فاخته تنگ به جرم این که درین باغ سرو موزون است
7 نشانه تنگ کند بر خدنگ میدان را دلی که نیست هوایی همیشه محزون است
8 به عشق حسن چو پیوست آرمیده شود که خوابگاه غزالان کنار مجنون است
9 تو ز انتظار هما استخوان خود بگداز که در خرابه ما جغد نیز میمون است
10 کسی که سر به گریبان خم کشد صائب سرآمد همه آفاق چون فلاطون است