- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس که دل افسرده زین دریای پرنیرنگ شد چون صدف هر قطره آبی که خوردم سنگ شد
2 تا رهم در عالم بی منتهای دل فتاد آسمان چون حلقه فتراک بر من تنگ شد
3 بوریای فقر پیش مردم بالغ نظر از شکوه بی نیازیهای من اورنگ شد
4 داشت چون طوطی نهان در زنگ، خودبینی مرا چشم پوشیدم ز خود، آیینه ام بی زنگ شد
5 خاکیان را رحمت حق می کند پاک از گناه سیل با دریا به اندک فرصتی یکرنگ شد