بس که دل افسرده زین دریای از صائب تبریزی غزل 2422

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

بس که دل افسرده زین دریای پرنیرنگ شد

1 بس که دل افسرده زین دریای پرنیرنگ شد چون صدف هر قطره آبی که خوردم سنگ شد

2 تا رهم در عالم بی منتهای دل فتاد آسمان چون حلقه فتراک بر من تنگ شد

3 بوریای فقر پیش مردم بالغ نظر از شکوه بی نیازیهای من اورنگ شد

4 داشت چون طوطی نهان در زنگ، خودبینی مرا چشم پوشیدم ز خود، آیینه ام بی زنگ شد

5 خاکیان را رحمت حق می کند پاک از گناه سیل با دریا به اندک فرصتی یکرنگ شد

عکس نوشته
کامنت
comment