-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون ز تاب می رخت بر لاله پهلو میزند غنچه در پیش گل روی تو زانو میزند
2 چون شود از عارضش آب طراوت موج زن از خجالت دست خود آیینه بر رو میزند
3 از شبیخون خزان سنگش به مینا میخورد باغ کز بادام خواب چارپهلو میزند
4 در خلاف وعده ابرویت سرآمد گشته است در کجیها این ترازو راستی مو میزند
5 کیست تا همچشم یار شوخ چشم ما شود؟ هر نگاهش بر صف صد دشت آهو میزند
6 پاکطینت از حدیث سرد از جا کی رود؟ آب گوهر از صبا کی چین بر ابرو میزند؟
7 صائب از بس سینه را از مهر صیقل دادهایم پیش ما صافیدلان آیینه زانو میزند