- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون ترا مسکن میسر شد تزیین مباش تخته کز دریا ترا بیرون برد رنگین مباش
2 دیده بد می کشد رنگین لباسان رابه خون شمع مارا جامه فانوس گو رنگین مباش
3 افسر زرین سر خورشید رادر کارنیست داغدار عشق راگو شمع بربالین مباش
4 تخم قابل در زمین پاک گوهر می شود وقت صبح صافدل بی گریه خونین مباش
5 برگریزان کرم رانوبهاران درقفاست تاگلی در باغ داری مانع گلچین مباش
6 پرده بینش نگردد موشکافان رالباس همچو شیادان نهان در خرقه پشمین مباش
7 از گرانقدری است هر مطلب که دیر آید به دست از تهی بر گشتن دست دعا غمگین مباش
8 نیست در بند زر و آهن تفاوت ،زینهار تامیسر می شود در قید مهر و کین مباش
9 گر طمع داری که صائب ازخدابینان شوی خودپسند و خود نما و خود سرو خودبین مباش