چون غنچه دست بر دل شیدا از صائب تبریزی غزل 5868

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

چون غنچه دست بر دل شیدا گذاشتیم

1 چون غنچه دست بر دل شیدا گذاشتیم گل را به باغبان خنک وا گذاشتیم

2 تا چند چون سفینه توان بود تخته بند؟ موجی شدیم و روی به دریا گذاشتیم

3 چون داغ لاله از سر ما موج خون گذشت پهلو اگر به بستر خارا گذاشتیم

4 تبخاله است لاله سرچشمه سراب بیهوده دل به عشوه دنیا گذاشتیم

5 از جوش می، چو ابر (ز) دریا هوا گرفت هر پنبه ای که بر سر مینا گذاشتیم

6 خود را به تیغ کوه کشیدند لاله ها تا همچو سیل روی به صحرا گذاشتیم

7 افتاده تر ز سنگ نشان بود گردباد روزی که ما به دشت جنون پا گذاشتیم

8 عشق غیورننگ شراکت نمی کشد ما آفتاب را به مسیحا گذاشتیم

9 تا کی به شیشه خانه مشرب زنند سنگ؟ زهاد را به باطن مینا گذاشتیم

10 صائب کسی به درد دل ما نمی رسد ناچار دست بر دل شیدا گذاشتیم

عکس نوشته
کامنت
comment