-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون آب در لباس گل و خار بوده ای ای یار ساده رو تو چه پرکار بوده ای
2 چون لاابالیان همه جا جلوه کرده ای گه برگ و گه شکوفه و گه بار بوده ای
3 موری اگر ز سینه برآورده است آه با آن غرور حسن خبردار بوده ای
4 چون آب دایم آینه سازی است کار تو در پیش خود تو نیز گرفتار بوده ای
5 از خود به صد نگاه تسلی نمی شوی از ما زیاده تشنه دیدار بوده ای
6 ما غافل و تو از دل بیدار روز و شب بیماردار این دل افگار بوده ای
7 چون مهر ما به خانه گدایی فتاده ایم تو شوخ چشم بر سر بازار بوده ای
8 امروز یوسف تو دکان را نبسته است دایم نهان ز جوش خریدار بوده ای
9 این آن غزل که اوحدی خوش کلام گفت ای کم نموده رخ تو چه بسیار بوده ای