- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون چشم خوابناک که شوخی ازو چکد از آرمیدن دل من جستجو چکد
2 آب حیات در قدح خضر خون شود روزی که آب تیغ مرا در گلو چکد
3 از آب خضر تشنه لبان را شکیب نیست مشکل که خونم از دم شمشر او چکد
4 صد پیرهن عرق کند از پاکدامنی شبنم اگر به دامن آن گل فروچکد
5 گلگونه عذار کنندش سمنبران خونابه ای که از دل بی آرزوچکد
6 زان دم که چون پیاله مرا چشم باز شد نگذاشتم که باده ز دست سبو چکد
7 دامن ز رنگ وبوی گل ولاله می کشد چون خون من دلیر بر آن خاک کو چکد
8 تیغی است آبدار به خونریز سایلان هر آستانه ای که بر او آبرو چکد
9 صائب ز دل برون ندهم اشک و آه را آن غنچه نیستم که ز من رنگ وبو چکد