1 چون قفس پر رخنه شد دیوار باغ از جوش گل بال مرغان غنچه گشت از تنگی آغوش گل
2 جلوه گاه یار هم دیوانگی می آورد نیست ممکن در خزان آید به خود مدهوش گل
3 رخنه منقار بلبل زود می آید بهم هست اگر این چاشنی باخنده چون نوش گل
4 دوش کان سروروان مستانه از گلشن گذشت باغ تنگی کرد بر خمیازه آغوش گل
5 من که چشم پاک شبنم را شمارم چشم شور چون توانم دید صائب خار را همدوش گل
دیدگاهها **