-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون غنچه هر که ننشست در خار تا به گردن از می نشد چو مینا سرشار تا به گردن
2 چون شمع هر که افراخت گردن به افسر زر در اشک خود نشیند بسیار تا به گردن
3 بتوان ز روزن دل دیدن جهان جان را زین رخنه سربرآور یک بار تا به گردن
4 چون خم همان دهانش خمیازه ریز باشد در می اگر نشیند خمار تا به گردن
5 یک طوق پیرهن دان پرگار آسمان را تا در وصال باشی با یار تا به گردن
6 یک بار غنچه او بر روی باغ خندید در موج گل نهان شد دیوار تا به گردن
7 صبح بیاض گردن صاحب شفق نگردید نگرفت خون ما را دلدار تا به گردن
8 زنهار با بزرگان گستاخ درنیایی تیغ جگر شکافی است کهسار تا به گردن
9 جمعی که سرندادند در راه عشقبازی مستغرقند صائب در عار تا به گردن