چون ز می صفحه رخسار تو از صائب تبریزی غزل 3271

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

چون ز می صفحه رخسار تو گلگون گردد

1 چون ز می صفحه رخسار تو گلگون گردد چشم نظارگیان کاسه پر خون گردد

2 حسن را آینه صاف بود روشنگر چه عجب لیلی اگر واله مجنون گردد؟

3 کرد از بوسه مرا آن لب نوخط معمور روزی از پاس نمک داشتن افزون گردد

4 هرکه دیوانه شد، از پند نگردد عاقل خون چو شد مشک، محال است دگر خون گردد

5 خط لب لعل ترا توبه ز خونخواری داد دل عاشق به چه امید دگر خون گردد؟

6 نیست از گرد گنه رحمت یزدان را باک بحر از سیل محال است دگرگون گردد

7 فیض حق در دل آلوده نگردد نازل خم چو بی باده شود جای فلاطون گردد

8 نرسد دام تهی چشم به گرد عنقا چون کسی باخبر از عالم بیچون گردد؟

9 چاره غفلت سرشار بود بیداری کاین سپه زود پریشان ز شبیخون گردد

10 غوطه در خون زده از حسرت شیرین، چه عجب دوش فرهاد اگر مسند گلگون گردد

11 گر چنین خواجه به سیم و زر خود تکیه کند زود همصحبت و همخانه قارون گردد

12 حسن صائب ز هوادار کند نشو و نما سرو در زیر پر فاخته موزون گردد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر