-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون خم از کوی مغان پای سفر نیست مرا گر شوم آب، ازین خاک گذر نیست مرا
2 خاکساری است مرا روشنی دیده و دل شکوه از گرد یتیمی چو گهر نیست مرا
3 سنگ طفلان چه کند با دل دیوانه من؟ کبک مستم، غمی از کوه و کمر نیست مرا
4 می توان کرد به تسلیم شکر حنظل را نتوان تلخ نشستن که شکر نیست مرا
5 چون سپر، موجه شمشیر به هم پیوسته است در مصافی که به جز سینه سپر نیست مرا
6 از قبول نظر عشق شود عیب هنر ورنه جز بی هنری هیچ هنر نیست مرا
7 منم آن نخل خزان دیده کز اسباب جهان هیچ دربار به جز برگ سفر نیست مرا
8 چه حضورست که در پرده غم صائب نیست؟ با غم عشق تمنای دگر نیست مرا