1 بیشتر شد حسرتم از خط آن محبوب خشک می شود افزون غبار خاطر از مکتوب خشک
2 در بهار خط که گلریزان ابر رحمت است تر نشد کام امید من ازان محبوب خشک
3 گر زخوبان حاصل عاشق همین دیدن بود نیست فرق از صورت دیوار تا مطلوب خشک
4 دود ازکنعان برآمد، بوی پیراهن کجاست؟ تاشود چون نرگس تر، دیده یعقوب خشک
5 تا نهال قامت شاداب اورادیده اند سرو می آید به چشم قمریان چون چوب خشک
6 زاهدان تیغ زبان برخاکساران می کشند در زمین نرم طوفان می کند جاروب خشک
7 از خطش صائب امید چرب نرمی داشتم عاقبت سوهان روح من شد آن مکتوب خشک
دیدگاهها **