- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد گرفتاری فزون در روزگار خط مرا خاک دامنگیر شد آخر غبار خط مرا
2 خط آزادی طمع زان خط مشکین داشتم ابجد مشق جنون شد نوبهار خط مرا
3 گوهر شهوار را گرد یتیمی کیمیاست نیست بر خاطر غبار از رهگذار خط مرا
4 آنچنان کز سرمه گیرد روشنایی دیده ها می شود آیینه روشن از غبار خط مرا
5 چون قلم از هستی من هست تا بندی به جا نیست آزادی ز دام دل شکار خط مرا
6 زشت می آیم به چشم خویش از بی جوهری در جگر روزی که نبود خارخار خط مرا
7 سر نمی پیچم ز خط، تیغم اگر بر سر نهند چون قلم تا چاک دل شد رازدار خط مرا
8 دوربینان از دعا دارند بر آمین نظر در کمند زلف دارد انتظار خط مرا
9 نیست صائب بردم جان بخش عیسی چشم من زنده می دارد نسیم مشکبار خط مرا