از خدا در عهد پیری یک زمان از صائب تبریزی غزل 4869

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

از خدا در عهد پیری یک زمان غافل مباش

1 از خدا در عهد پیری یک زمان غافل مباش از نشان زنهار دربحر کمان غافل مباش

2 چون گل رعنا خزان را در قفا دارد بهار از ورق گردانی باد خزان غافل مباش

3 چون خبر از کاروان گر پیش نتوانی فتاد چشم بگشا از غبار کاروان غافل مباش

4 گر به طوف کعبه مقصود نتوانی رسید سعی کن زنهار از سنگ نشان غافل مباش

5 می کند زهر هلاهل کار خود در انگبین ازگزند دشمن شیرین زبان غافل مباش

6 تا نسازی راست در دل حرف رابر لب میار تیر تابیرون نرفته است ازکمان غافل مباش

7 قطره را دریا به شیرینی گرفت از دست ابر اینقدر از حال دور افتادگان غافل مباش

8 مهر با چندین عصا در چاه مغرب اوفتاد زینهاراز چاه خس پوش جهان غافل مباش

9 آب زیرکاه راباشد خطر از بحر بیش صائب ازهمواری اهل زمان غافل مباش

عکس نوشته
کامنت
comment