- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باشد ایمن ز زوال آن که کمالش نبود بی کمالی است کمالی که زوالش نبود
2 طفل شوخی است که غافل ز معلم شده است هرکه از بیخبری فکر مآلش نبود
3 زشت رو، به که ز منزل ننهد پای برون پرده پوشی اگر از حسن خصالش نبود
4 واصل عالم بیرنگ درین نشأه شده است هرکه از حسن نظر بر خط و خالش نبود
5 بر سر خوان وصالش دل محجوب، مرا تنگدستی است که یارای سؤالش نبود
6 ایمن از دیده شورست درین نشأه کسی که به جز خون جگر می به سفالش نبود
7 اختر سوخته ماست مسلم، ورنه اختری نیست فلک را که زوالش نبود
8 محو شد دیده هرکس که در آن نور جمال خطر از برق جهانسوز جلالش نبود
9 ای بسا خون که کند در دل آیینه و آب جلوه حسن لطیفی که مثالش نبود
10 رویش از قبله محال است نگردد صائب دیده هرکه به ابروی هلالش نبود