-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 شود ز داغ دل عاشقان خسته درست که آفتاب کند ماه را شکسته درست
2 مدار چشم ترحم ز چرخ سنگین دل که هیچ دانه ازین آسیا نجسته درست
3 اگر ز عشق دلت آب شد مشو نومید که از گداز شود شیشه شکسته درست
4 مباش تند که نقش نگین ز همواری درین قلمرو پر شور و شر نشسته درست
5 سبوی باده ز بحر غم آورد بیرون دل شکسته ما را به دست بسته درست
6 شکسته باش که کردند سنگبارانش به جرم این که برآمد ز پوست پسته درست
7 هزار کوزه دهد چرخ کاسه گر سامان کز آن میان نبود هیچ کوزه دسته درست
8 نمانده است ز بس از شکستگی اثری صدا برآید از کاسه شکسته درست
9 مریز رنگ اقامت درین رباط دو در که وقت کوچ رسیده است نانشسته درست
10 مباش ایمن ازین چرخ چنبری صائب که هیچ گوی ز چوگان او نجسته درست