1 شود چو غنچه سخن پیشه، شیشه شیشه شراب است چو دل تنک شد از اندیشه، شیشه شیشه شراب است
2 ز کاوش جگر فکر، دست باز نداری که هر شراری ازین تیشه، شیشه شیشه شراب است
3 عیار چشم غزالان شیر مست چه باشد که چشم شیر درین بیشه، شیشه شیشه شراب است
4 نظر دریغ مدار از نظاره دل پر خون که هر حبابی ازین شیشه، شیشه شیشه شراب است
5 اگر ز عقل ترا در سرست نخوت مستی مرا جنون به رگ و ریشه، شیشه شیشه شراب است
6 به سنگ عربده بشکن طلسم هستی خود را که در شکستن این شیشه، شیشه شیشه شراب است
7 مرا که رطل گران است ز خم سنگ ملامت عتاب چرخ جفا پیشه، شیشه شیشه شراب است
8 جواب آن غزل میرزا سعید حکیم است که عشق در دل غم پیشه، شیشه شیشه شراب است