- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل آزاده را هرگز غم عالم نمیگیرد مسیحا را کمند رشتهٔ مریم نمیگیرد
2 نگردد دام ره زیب جهان دلهای روشن را که رنگ و بوی گلشن دامن شبنم نمیگیرد
3 برو ناصح به کار غیر کن این چربنرمی را که داغ شوخ چشم ما به خود مرهم نمیگیرد
4 گهر بر آبروی خویش میلرزد، نمیداند که ابر بینیاز ما ز دریا نم نمیگیرد
5 نمیچسبد به دل تنپروران را حرف اهل دل چو کاغذ چرب باشد نقش از خاتم نمیگیرد
6 کسی کز تنگدستی هر دم آویزد به دامانی ندانم دامن شب را چرا محکم نمیگیرد؟
7 مزن دست تأسف بر هم از مرگ سیهکاران که خون مرده را هرگز کسی ماتم نمیگیرد
8 چه مطلب خوشتر از پاس نفس اهل بصیرت را؟ سخن را عیسی ما از لب مریم نمیگیرد
9 پر کاهی است کوه درد در میزان آزادان ز بار دل قد سرو و صنوبر خم نمیگیرد
10 سر هرکس که گرم از کاسه زانوی خود گردد به منت جام را صائب ز دست جم نمیگیرد