به اختیار ز نزهت سرای از صائب تبریزی غزل 4803

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

به اختیار ز نزهت سرای جان برخیز

1 به اختیار ز نزهت سرای جان برخیز گران نگشته ازین خاک آستان برخیز

2 گره مشو به دل خاک تیره چون قارون چوعیسی از سر این تیره خاکدان برخیز

3 چو تخم اشک ممان از فسردگی در خاک چو آه گرم شو از سینه جهان برخیز

4 اجل نیامده جان را به طاق نسیان نه روان نگشته قضا از سر روان برخیز

5 دمادم است که در خرمن تو افتاده است ز زیر تیغ شرربار کهکشان برخیز

6 ز گریه دل شب، روی شمع نورانی است تو نیز شب به دو چشم شررفشان برخیز

7 مده ز دست گریبان غنچه خسبی را گل صباح، گل از بستر گران برخیز

8 تلاش عالم بالای خاکساری کن به صدر اگر بنشینی، ز آستان برخیز

9 نفس شمرده زدن صبح را جوان دارد توهم شمرده نفس خرج کن، جوان برخیز

10 پل شکسته به سیلاب برنمی آید ز راه اشک من ای طاق کهکشان برخیز

11 محک چه صرفه برد از زر تمام عیار؟ ز پیش راه من ای سنگ امتحان برخیز

12 منه به دوش عصا بار ناتوانی خویش شراب کهنه به دست آور و جوان برخیز

13 زبان طرز نظیری است صائب این مصرع که پیش ازان که نگردیده ای گران برخیز

عکس نوشته
کامنت
comment