از ما حدیث زلف و رخ دلستان از صائب تبریزی غزل 4847

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

از ما حدیث زلف و رخ دلستان مپرس

1 از ما حدیث زلف و رخ دلستان مپرس طوفان رسیده را ز کنار و میان مپرس

2 حیران عشق راخبراز هجر و وصل نیست از خار خشک حال بهار و خزان مپرس

3 ناخن مزن به سینه ماتم رسیدگان از بیدلان حدیث دل خونچکان مپرس

4 پیش خدنگ او سخن از نیشکر مگو تا مغز هست، یکقلم ار استخوان مپرس

5 چون گل نظر به سینه صدچاک من فکن از تیغ بازی مژه دلستان مپرس؟

6 از دشمنان خود نتوان بود بی خبر آخر ترا که گفت که از دوستان مپرس؟

7 دوری نیازموده چه داند هجر چیست از موج آب، حال جگر تشنگان مپرس؟

8 تیر کج ازنشان خبر راست چون دهد؟ از طالب نشان، خبر بی نشان مپرس

9 آن را که هست باتو زبان و دلش یکی دل رابه خامه تانکنی یکزبان مپرس

10 در زیر کوه قاف پر مور راببین از بار عشق، حال دل ناتوان مپرس

11 تا می توان شنید ز موران تلخکام وصف شکر ز طوطی شیرین زبان مپرس

12 در خاک و خون تپیدن خورشید راببین دیگر ز بی نیازی آن آستان مپرس

13 بنگر چه رغبت است به ساحل غریق را صائب عیار شوق من و اصفهان مپرس

عکس نوشته
کامنت
comment