- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از ما حدیث زلف و رخ دلستان مپرس طوفان رسیده را ز کنار و میان مپرس
2 حیران عشق راخبراز هجر و وصل نیست از خار خشک حال بهار و خزان مپرس
3 ناخن مزن به سینه ماتم رسیدگان از بیدلان حدیث دل خونچکان مپرس
4 پیش خدنگ او سخن از نیشکر مگو تا مغز هست، یکقلم ار استخوان مپرس
5 چون گل نظر به سینه صدچاک من فکن از تیغ بازی مژه دلستان مپرس؟
6 از دشمنان خود نتوان بود بی خبر آخر ترا که گفت که از دوستان مپرس؟
7 دوری نیازموده چه داند هجر چیست از موج آب، حال جگر تشنگان مپرس؟
8 تیر کج ازنشان خبر راست چون دهد؟ از طالب نشان، خبر بی نشان مپرس
9 آن را که هست باتو زبان و دلش یکی دل رابه خامه تانکنی یکزبان مپرس
10 در زیر کوه قاف پر مور راببین از بار عشق، حال دل ناتوان مپرس
11 تا می توان شنید ز موران تلخکام وصف شکر ز طوطی شیرین زبان مپرس
12 در خاک و خون تپیدن خورشید راببین دیگر ز بی نیازی آن آستان مپرس
13 بنگر چه رغبت است به ساحل غریق را صائب عیار شوق من و اصفهان مپرس