- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنان که سرمه سواد نظر کند روشن مرا نظاره خط چشم تر کند روشن
2 به نور عقل نبردیم ره ز خود بیرون مگر که عشق چراغ دگر کند روشن
3 تأمل آینه پرداز فکر ناصاف است که آب خود ز ستادن گهر کند روشن
4 به هیچ وجه نگردد خموش، هر که چو لعل چراغ خویش به خون جگر کند روشن
5 اگر چه آینه را آب می کند تاریک دل سیاه مرا چشم تر کند روشن
6 چو آفتاب نمیرد چراغ زنده دلی که شمع خویش به آه سحر کند روشن
7 ز صدهزار پسر همچو ماه مصر یکی چنان شود که چراغ پدر کن روشن
8 حریف پرتو منت نمی شود صائب ز آه خانه خود را مگر کند روشن