1 میشود عارف خجل نادان چو ملزم میشود میکشد ناموس عالم هرکه آدم میشود
2 کیمیای تازهرویی در بغل داریم ما خار در پیراهن ما سبز و خرم میشود
3 نیست از زخم زبان پروا اسیران ترا در رگ این سختجانان نیشتر خم میشود
4 در گلستانی که بلبل خون خود را میخورد دامن گل داغدار از اشک شبنم میشود
5 سایه رحمت مگیر از ما که افتد در زوال سایه خورشید عالمتاب چون کم میشود
6 فارغ است از دیده بد، حسن چون کامل فتاد کعبه کی ویران ز چشم شور زمزم میشود؟
7 مصرع رنگین به مطلع میرساند خویش را هرکه کسب آدمیت کرد آدم میشود
8 مرگ نتواند گسستن فیض اهل جود را کاروان منعم هنوز از خاک حاتم میشود
9 خاطر آزرده را هر لاله داغ حسرتی است کی دل صائب ز سیر باغ خرم میشود؟