- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به هر نوعی که می خواهد دلت بشکن دل ما را که از مستان نمی گیرند خون جام و مینا را
2 ز هجر عافیت دشمن تبی در استخوان دارم که نبضم مضطرب سازد سرانگشت مسیحا را
3 حساب سال و ماه از کارفرمایان چه می پرسی؟ چه داند سیل بی پروا شمار ریگ صحرا را؟
4 ازان روزی که جست آهوی او از دام من صائب به ناخن می خراشد سیل اشکم روی صحرا را