-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شوق دل دیگر به آب تیغ مژگان تشنه است آتش خاکسترآلودم به دامان تشنه است
2 چشمه سار خضر را زحمت مده ای باغبان خاک این گلشن به خون عندلیبان تشنه است
3 از طراوت گر چه آب از عارض او می چکد سبزه خطش به خونریز شهیدان تشنه است
4 چند از آب خجالت تازه رو باشد کسی؟ گل به خون خود در آن چاک گریبان تشنه است
5 بود تا در بزم یک هشیار، ساقی می نخورد باغبان آبی ننوشد تا گلستان تشنه است