-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 عنان نفس کشیدن جهاد مردان است نفس شمرده زدن ذکر اهل عرفان است
2 زمانه بوته خار از درشتخویی توست اگر شوی تو ملایم جهان گلستان است
3 نهاد سخت تو سوهان به خود نمی گیرد وگرنه پست و بلند زمانه سوهان است
4 به جان مضایقه با لعل دلستان مکنید که ماه مصر به این سیم قلب ارزان است
5 مشو چو بدگهران غافل از سفیده صبح که زیر این کیف بی مغز بحر پنهان است
6 بلاست نفس، عنان چون ز دست عقل گرفت عصا چو از کف موسی فتاد ثعبان است
7 ز جان سوخته چشم یقین شود روشن ترا خیال که این سرمه در صفاهان است
8 گذشت عمر و نکردی کلام خود را نرم ترا چه حاصل ازین آسیای دندان است؟
9 ازان ز سایه اهل کرم گریزانم که رد خلق شدن در قبول احسان است
10 رهین منت نه آسیا چرا باشم؟ مرا که از لب افسوس خود لب نان است
11 زمین ز پرورش ما فراغتی دارد سفال تشنه جگر را چه فکر ریحان است؟
12 ز داغ کعبه سیاهی چرا نمی افتد؟ اگر نه سوخته عشق لاله رویان است
13 اگر خورم جگر خویش از پریشانی همان ز چشم حسودان مرا نمکدان است
14 نواشناس درین روزگار نایاب است وگرنه خامه صائب هزار دستان است