- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غیرت کن و ز آه برافروز شمع خویش دریوزه فروغ ز شمس و قمر مکن
2 خواهی که چون شکوفه ازین باغ برخوری با خاک ره مضایقه سیم و زر مکن
3 پای حنا گرفته به جایی نمی رسد از خود برون نیامده عزم سفر مکن
4 تا دیده ات ز نور یقین غیبت بین شود در عیب مردم و هنر خود نظر مکن
5 این آن غزل که اهلی شیرین کلام گفت می در پیاله نوبت من بیشتر مکن
6 در کارزار عشق حدیث جگر مکن با تیغ آفتاب ز شبنم سپر مکن
7 بی بادبان سفینه به ساحل نمی رسد زنهار ترک ناله و آه سحر مکن
8 جوش بهار آبله در خار بسته است ای سست رگ، ملاحظه از نیشتر مکن
9 خون را نشسته است به خون هیچ ساده دل می در پیاله من خونین جگر مکن
10 از ماجرای پشه و نمرود پند گیر در هیچ دشمنی به حقارت نظر مکن
11 گر آه سردی از جگر اینجا کشیده ای از آفتابروی قیامت حذر مکن