- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر چه محجوب از نظر کرده است بی جایی ترا همچنان جوید ز هر جایی تماشایی ترا
2 از لطافت فکر در کنه تو نتواند رسید چون تواند درک کردن نور بینایی ترا
3 آنچنان کز دیدن جان است قاصر دیده ها پرده چشم جهان بین است پیدایی ترا
4 چون الف کز اتصال حرف باشد مستقیم بر نیارد کثرت مردم ز یکتایی ترا
5 می برم غیرت به هر کس می شود جویای تو گر چه نتوان یافت می دانم ز جویایی ترا
6 از حواس خمس مستغنی است ذات کاملت لازم ذات است گویایی و بینایی ترا
7 از دو فرمانده نگردد نظم عالم منتظم شاهد وحدت بود بس عالم آرایی ترا
8 شش جهت را می کنی از روی خود آیینه زار نیست از دیدار خود از بس شکیبایی ترا
9 هر دو عالم را کنی از جلوه گر زیر و زبر کیست تا مانع تواند شد ز خودرایی ترا
10 غیر عیب خویش دیدن، گر ز اهل بینشی نیست صائب حاصل دیگر ز بینایی ترا