1 اگر چه چهره بود بی نقاب روشنتر شود عذار بتان از حجاب روشنتر
2 ز لفظ، معنی نازک برهنه تر گردد رخ لطیف تو شد از نقاب روشنتر
3 بجز عرق که کند گل زروی یار، که دید ستاره ای که بود ز آفتاب روشنتر؟
4 صفای روی تو از خط سبز افزون شد که در بهار بود ماهتاب روشنتر
5 سیاه گشت ز پیری روان روشن من اگر چه فصل خزان است آب روشنتر
6 ز گریه گفتم گردد دلم خنک، غافل که گردد آتش از اشک کباب روشنتر
7 شود فزون ز نگین خانه آب و رنگ گهر که در پیاله نماید شراب روشنتر
دیدگاهها **