هر چند به ظاهر چون روان از صائب تبریزی غزل 6430

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

هر چند به ظاهر چون روان در بدنم من

1 هر چند به ظاهر چون روان در بدنم من چون معنی بیگانه غریب وطنم من

2 با یوسف اگر در ته یک پیرهنم من از شرم همان ساکن بیت الحزنم من

3 در ظاهر اگر در تن خاکی است قرارم چون معنی بیگانه غریب وطنم بود

4 روی سخن من به کسی نیست جز از خود با آینه چون طوطی اگر در سخنم من

5 در وقت خوش من نرسد دیده بدبین پوشیده تر از خلوت در انجمنم من

6 چون شانه ز دوری است همان سینه من چاک هر چند در آن زلف شکن بر شکنم من

7 دارم به می ناب درین میکده امید چون کوزه سربسته اگر بی دهنم من

8 هر چند که شبنم به سبکروحی من نیست چون سبزه بیگانه گران بر چمنم من

9 صائب چو گل از جبهه واکرده درین باغ محشور به صد خار ز خلق حسنم من

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر