- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر چه نیست غیر از کوه غم فریادرس ما را همان خرج فغان و ناله می گردد نفس ما را
2 مکن تکلیف سیر گلستان ما گوشه گیران را که باغ دلگشایی هست در کنج قفس ما را
3 فغان کز طالع ناساز، چون گرداب در دریا ز گردش نیست حاصل غیر مشتی خار و خس ما را
4 فرو رفتیم عمری گر چه در دریا چو غواصان نیامد گوهری در کف به جان بی نفس ما را
5 فغان کز پوچ مغزی چون جرس در وادی امکان سر آمد عمر در فریاد بی فریادرس ما را
6 عبث برق فنا بر خرمن ما می زند خود را که می سازد پریشان آمد و رفت نفس ما را
7 همین بس حاصل ما در خرابات از تهیدستی که در هنگام مستی ها نمی گیرد عسس ما را
8 به تلخی قانعیم از شهد شیرین جهان صائب نمی سازد شکار خویش این دام مگس ما را