اگر چه چندی به زمین همچو از صائب تبریزی غزل 5614

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

اگر چه چندی به زمین همچو غبار افتادم

1 اگر چه چندی به زمین همچو غبار افتادم عاقبت در پی آن شاهسوار افتادم

2 کشش بحر مرا جانب خود باز کشید گر چه چون موج ز دریا به کنار افتادم

3 شد به یک چشم زدن خرج عدم خرده من تا جدا ز آتش سوزان چو شرار افتادم

4 شد مگر قطره من بیخبر از شکر وصول؟ که ز دریا به کف ابر بهار افتادم

5 ز آهن و سنگ چه سختی که نیامد پیشم در دل سوخته ای تا چو شرار افتادم

6 فتح بابی که مرا شد ز گلستان این بود که ز خمیازه گلها به خمار افتادم

7 من که یک عمر به خود راه نبردم صائب به چه امید به اندیشه یار افتادم؟

عکس نوشته
کامنت
comment