پیری اگر چه بال و پرم را از صائب تبریزی غزل 1956

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

پیری اگر چه بال و پرم را شکسته است

1 پیری اگر چه بال و پرم را شکسته است پای جهان نورد خیالم نبسته است

2 گر بشنوی زمن دو سه حرفی چه می شود؟ راه سخن به مور، سلیمان نبسته است

3 در تنگنای خاک کند سیر لامکان آزاده ای که دام علایق گسسته است

4 خون می چکد به هر لبی انگشت می زنی از زیر تیغ چرخ، مسلم که جسته است؟

5 با سوزن مسیح نمی آرم برون خاری که در ره تو به پایم شکسته است

6 زلف تو در گرفتن دلهاست بیقرار هر چند از گرانی دلها شکسته است

7 از قیل و قال تیره شود وقت اهل حال از عکس طوطی آینه ام زنگ بسته است

8 صائب ز سیل حادثه از جا نمی رود چون کوه هر که پای به دامن شکسته است

عکس نوشته
کامنت
comment