- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مبتلای آرزوی نفس را عاقل مخوان عنکبوت رشته طول امل را دل مخوان
2 رهبری کز خویش نستاند ترا رهزن شمار منزلی کز خود فرو نارد ترا منزل مخوان
3 ساحل آن باشد که امنیت در او لنگر کند جای دست انداز موج بحر را ساحل مخوان
4 فیض عام حق به ذرات جهان تابیده است هیچ نقشی را درین وحدت سرا باطل مخوان
5 مشکل آن باشد که حل گردد در او فکر جهان مشکلی کز فکر حل آن شود مشکل مخوان
6 هیچ عیبی خاکیان را همچو کشف راز نیست از زمین ها جز زمین شور را قابل مخوان
7 کاملی کز ناقصان بی بصیرت خویش را کم نداند در کمال معرفت، کامل مخوان
8 عیب خود نایافتن بالاترین عیبهاست جاهلان منفعل از جهل را جاهل مخوان
9 خواجه ای کآزاد نبود از دو عالم، خواجه نیست بنده ای کز خویش نگریزد ورا مقبل مخوان
10 آب و رنگ چهره محفل شراب و شاهدست محفلی کز حسن و می خالی بود محفل مخوان
11 شورش عشق است دلها را نشان زندگی هر دلی کز عشق خالی گشت صائب دل مخوان