-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 الف قدی که منم سینه چاک بالایش سپهر سبزه خوابیده ای است درپایش
2 ز سایه سرو و صنوبر الف کشد برخاک به هر چمن که کند جلوه قد رعنایش
3 دل نظارگیان را ز جلوه آب کند ازان همیشه بود تازه سرو بالایش
4 چو مغزپسته نهان در شکر شود طوطی به گفتگو چو درآید لب شکر خایش
5 نظر به کنج دهانش که می تواندکرد؟ که خون بوسه زند جوش می زسیمایش
6 ز گرد خانه خرابان جهان سیاه شود به هر طرف که فتد چشم باده پیمایش
7 شود ز حیرت سرشار، پای خواب آلود فتد به چشم غزالی که چشم گیرایش
8 به عرض حال دهن وانمی توانم کرد که گیرد ازلب من حرف ،چشم گویایش
9 غزاله ای که مرا کرده است صحرایی سیاه خیمه لیلی است داغ سودایش
10 مدام دور زند جام عاشقی صائب که باشد ازدل پر خون خویش صهبایش