- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مباش ای رهنورد عشق نومید از تپیدنها که در آخر به جایی میرسد از خود رمیدنها
2 عنان نفس را بگذار چندی تا به راه آید که از خامی برآرد اسب سرکش را دویدنها
3 ظهور پختگی با خویش دارد حجت قاطع ز خامی بر ثمر مشکل بود از خود بریدنها
4 به غفلت مگذران زنهار ایام جوانی را که دارد تیر غافل در کمین، غافل چریدنها
5 نظر بر منزل افکن از بلند و پست فارغ شو که شد هموار راه من ز پیش پا ندیدنها
6 نمیگردد چو خون مرده از من نشتری رنگین نیفتد هیچ کافر در طلسم آرمیدنها!
7 نه ای مرد پشیمانی، به خون خوردن قناعت کن که بد خمیازهای دارد لب ساغر مکیدنها
8 مکن با عشقبازان سرکشی، بر خویش رحمی کن که یوسف رفت در زندان ازین دامن کشیدنها
9 ورق گرداند پرواز نشاط از دفتر بالم به چشم انتظار افتاد دوران پریدنها
10 رمیدن شیوه ذاتی است صائب شوخچشمان را به یاد آهوی وحشی مده از خود رمیدنها