- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سبکروحی که چون پروانه بر گرد سخن گردد نفس در سینه اش چون سوخت شمع انجمن گردد
2 زخون تا شد تهی دل می خلد در سینه تنگم گل بی خار چون شد خشک خار پیرهن گردد
3 کجا نوبت به من افتد، که هر جا هست بینایی به امید فتادن گرد آن چاه ذقن گردد
4 در آن گلشن که آید در سخن لعل گهر بارش زشبنم آب حسرت غنچه ها را در دهن گردد
5 چو از می آتشین گردد عقیق آبدار او سهیل از شرمساری پنبه داغ یمن گردد
6 لب میگون او خوش حرف شد در روزگار خط جوانتر می شود کیفیتش چون می کهن گردد
7 تواند تنگ در آغوش خود آورد مرکز را سبکسیری که چون پرگار گرد خویشتن گردد
8 ندارد فکر کنعان یوسف از بیمهری اخوان که غربت با عزیزی دلنشین تر از وطن گردد
9 دل روشن کند شیرین سخن صائب سخنور را که بی آیینه هیهات است طوطی خوش سخن گردد