- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جمعی که بوسه بر قدم دار داده اند چون نقطه اختیار به پرگار داده اند
2 تا ساغری ز خنده خونین گرفته اند چون گل هزار بوسه به هر خارداده اند
3 آشفتگان مقید شیرازه نیستند ترک ردا وسبحه و زنار داده اند
4 چون مار کرده اند مرا تا کلید گنج از زهر صد پیاله سرشار داده اند
5 صد بار غوطه در جگر شعله خورده ام تا چون شرر مرا دل بیدار داده اند
6 مردان ز حمله فلک ازجا نمی روند کز جان سخت پشت به کهسار داده اند
7 دامن فشان چو موج ز کوثر گذر کنند جمعی که دل به لعل لب یار داده اند
8 زان باده ای که میکده پرداز آن منم ته جرعه ای به نرگس بیمار داده اند
9 این زاهدان خشک اگر مرده نیستند چون تن به زیر گنبد دستار داده اند
10 صائب ز روی صبح گشایش طمع مدار کاین فیض را به زلف شب تار داده اند