-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شمع طور از آتش حسنت زبانهای عالم به دور زلف تو زنجیرخانهای
2 شد سبز و خوشه کرد و به خرمن کشید رخت زین بیشتر چگونه کند سعی، دانهای؟
3 از هر ستاره چشم بدی در کمین ماست با صدهزار تیر چه سازد نشانهای؟
4 چون سر برون برد به سلامت سپند ما؟ زین بحر آتشین که ندارد کرانهای
5 چون باد صبح رزق من از بوی گل بود مرغ قفس نیم که بسازم به دانهای
6 عاشق کسی بود که درین دشت آتشین پروانهوار خوش نکند آشیانهای
7 ناف مرا به نغمهٔ عشرت بریدهاند چون نی نمیزنم نفس بیترانهای
8 صائب فسردهایم، بیا در میان فکن از قول مولوی غزل عاشقانهای