عقل را دل گزیده از اوحدی مراغهای جام جم 106
1. عقل را دل گزیده فرزندیست
روح را هم یگانه دلبندیست
...
1. عقل را دل گزیده فرزندیست
روح را هم یگانه دلبندیست
...
1. عشق و دل را یک اختیار بود
عقل و جان را دویی حصار بود
...
1. عاشقی کو سخن باو شنود
هر چه وارد شود نکو شنود
...
1. از در معرفت مگردان روی
کام جویی، به شهر عرفان پوی
...
1. بینش اوست غایت عرفان
دانش او سرایت عرفان
...
1. نور با جان اگر چه همرنگست
با تنش نیز صحبتی تنگست
...
1. قوت نفس را مقاماتست
سر آن معجز و کراماتست
...
1. گر دعا جمله مستجاب شدی
هر دمی عالمی خراب شدی
...
1. اول استاد، پس گهر سفتن
تا نباید به درد سر خفتن
...
1. همه روی زمین نفاق گرفت
مردمی ترک اتفاق گرفت
...
1. پی تقلید رفتن از کوریست
در هر کس زدن ز بیزوریست
...