زلفت، که چو حلقهٔ از اوحدی مراغهای رباعی 25
1. زلفت، که چو حلقهٔ کمند افتادست
از وی دل عالمی به بند افتادست
...
1. زلفت، که چو حلقهٔ کمند افتادست
از وی دل عالمی به بند افتادست
...
1. حسنی که تو، ای نگار، داری بردست
آن نقش چرا همی نگاری بردست؟
...
1. ابر آن نکند که این جلب زن کردست
ببر آن نکند که این جلب زن کردست
...
1. شاهی ز غلام خویش یاد آوردست
ما را به سلام خویش یاد آوردست
...
1. کس لاف غم تو، ای پریوش، نزدست
تا در دل او مهر تو آتش نزدست
...
1. رنگی ز رخ چو لاله زارم بفرست
بویی ز دو زلف مشکبارم بفرست
...
1. زلف تو، اگر فزود، اگر کاست خوشست
قد تو اگر نشست، اگر خاست خوشست
...
1. بر سبزه نشست میپرستان چه خوشست!
بر گل نفس هزاردستان چه خوشست!
...
1. ما را تو چنین ز دل بر آری نیکست
وانگه بدو زلف خود سپاری نیکست
...
1. بر گوشهٔ چشم تو، که شوخ و شنگست
آن خال تو دانی به کدامین رنگست؟
...
1. دل بندهٔ بوی عنبر آمیز گلست
جان چاکر عارض دلاویز گلست
...
1. رویت، که به خوبی گل خندان منست
آرامگهش دل چو زندان منست
...