کی دست رسد بدان بلندی از اوحدی مراغهای رباعی 13
1. کی دست رسد بدان بلندی که تراست؟
یا فکر به آبی چونی و چندی که تراست؟
...
1. کی دست رسد بدان بلندی که تراست؟
یا فکر به آبی چونی و چندی که تراست؟
...
1. جانا، سر زلف تو پراگنده چراست؟
وان حقهٔ لعل خالی از خنده چراست؟
...
1. یارب، تو بدین قوت سهلی که مراست
وین کوتهی مدت مهلی که مراست
...
1. ای دوست، کنون که بوی گل حامی ماست
زاهد بودن موجب بدنامی ماست
...
1. خال تو به هر حال پسندیدهٔ ماست
زلف تو چو حال دل غم دیدهٔ ماست
...
1. از لعل تو کام دل و جان نتوان خواست
فاشش نتوان گفت و نهان نتوان خواست
...
1. در سینه ز دست دل جگر تابیهاست
در دیده ز تاب سینه بیخوابیهاست
...
1. غافل مشو، ای دل، که نیازم با تست
پوشیده هزارگونه رازم با تست
...
1. خالی که به شیوه پای بست لب تست
همچون دلم آشفته و مست لب تست
...
1. اوحد، دیدی که هرچه دیدی هیچست؟
وین هم که بگفتی و شنیدی هیچست؟
...
1. آتش تپش از جان به تابم بردست
دود از دل خستهٔ خرابم بر دست
...
1. ای بوده مرا ز جسم و جان هیچ به دست
نابوده زبود این و آن هیچ به دست
...