1 چون است به درد دیگران درمانی آنگه که به درد ما رسی درمانی
2 من صبر کنم تا تو ازو درمانی آیی به درم چو حلقه بر در مانی
1 ای شب مدد جان و جوانیم تویی سرمایهٔ عمر جاودانیم تویی
2 نی نی غلطم تو را چرا بد گفتم شک نیست که روز زندگانیم تویی
1 با ما خبری نداری ای بینایی از روی تو گل همی کند رعنایی
2 گر تو رخ خویش را به گل بنمایی چون بلبل مست گل کند رسوایی
1 ای سوخته و ساخته در کار تو من ای جان و دلم باخته در کار تو من
2 عقل و خرد و هوش و دل و دیده و دین یک یک همه در باخته در کار تو من
1 سهل است مرا یاد تو افزون کردن یا دامن دل را سگ پرخون کردن
2 این آسان است لیک بس دشوار است سودای تو از دماغ بیرون کردن
1 هرگز نرود مهر تو پاک از دل من گر نیز شود زیر زمین منزل من
2 صد سال برآید و بپوسد تن من هم بوی وصال تو دمد از گل من
1 امروز چنان گفت نگارم با من کاین سوز نمی رسد به هر تردامن
2 بی خود شو اگر نشست خواهی با من کاینجا منم و تو یا تو گنجی یا من
1 بنگر تو بدان ماه فروز دل من باور نکنی قصّهٔ سوز دل من
2 این واقعه را کسی تواند دانست کاو خفته بود شبی به روز دل من
1 ای عادت تو وعدهٔ باطل دادن در جام شکر شربت قاتل دادن
2 وآن زلف شکستهٔ تو را دادم دل کز لطف بود شکسته را دل دادن
1 دل را چه محل کاو بپذیرد غم او جان را چه خطر بود که گیرد کم او
2 حاصل زجهان دمی است یا دم زدنی باری چو زدم نمی گریزد دم او