تا چند شوی تو از از اوحدالدین کرمانی رباعی 25
1. تا چند شوی تو از پی شمع و شراب
تا چند دهی بهر بتان دل را تاب
...
1. تا چند شوی تو از پی شمع و شراب
تا چند دهی بهر بتان دل را تاب
...
1. کردیم دل از جمله مسلّم امشب
کردیم وداع جمله عالم امشب
...
1. جز حق تو بکن جمله فراموش امشب
وز جام وصال باده می نوش امشب
...
1. زنهار پی طبع هوس پَیمایت
تاریک مکن روان روشن رایت
...
1. ای دل تو چنان بزی که هشیار شوی
تا بوک دمی به اهل دل یار شوی
...
1. گر قسم تو شادی است غمت نفزاید
ور زانک غم است او چه شادی زاید
...
1. تا در پی آن فزون و این کم باشی
سودت همه آن بود که با غم باشی
...
1. چون بی خبران مگرد هر دم به دری
پادار و زسر مرو به هر درد سری
...
1. باطل بینم به سوی کعبه سفرت
بی حاصل بینم سفر پرخطرت
...
1. عیشی که مهیّاست رها نتوان کرد
سر در سر یار بی وفا نتوان کرد
...
1. خواهی که تو را مراد حاصل گردد
مگذار که دل زکار غافل گردد
...
1. از شمع وصال کمترک یابی نور
ما کنت مقیداً بتیه و غرُور
...